استاد رسول جعفریان: منابع تاریخی در مورد واقعه عاشورا، تعداد محدود ‌و انگشت شماری است که تا قرن سوم نوشته شده است.

ما در تاریخ دو‌ رویکرد داریم: یکی نگارش اصل وقایع بدون مداخله و جانبداری و قضاوت که اصطلاحا تاریخ واقع گرا نامیده می شود

در مقابل، تاریخ تفسیری داریم که وقایع خاص گزینش و همراه با جهت گیری و تفسیر خاص ارائه می‌شود که اصطلاحا روایت نامیده می‌شود.

البته برخی معتقدند تاریخ واقع گرا نداریم و همه کتب و اسناد تاریخی، دارای جهت گیری و قضاوت و جانبداری است

در مقابل، برخی معتقدند تاریخ متعلق به گذشته است و روایت معنا ندارد، بلکه تاریخ مجموعه همین روایتها از گذشته است.

اما نظر سومی هم وجود دارد که تاریخ ترکیبی است از وقایع تاریخی و روایت مورخین، یعنی هم روایت، هم وقایع و باید بصورت علمی تصویری که از منابع تاریخی بدست می‌آوریم، پالایش و تصحیح شود تا به وقایع گذشته پی ببریم.

در مورد واقعه عاشورا هم اگر روضه خوانی را یک هنر بدانیم، متوجه می شویم با یک روایت مواجه هستیم، اگر هم گریه هم می کنیم باید بدانیم با یک روایت مواجه هستیم نه صرفا وقایع تاریخی، اما باید این روایت ارتباط و نسبت خود را با واقعیت حفظ کند. اگر داستان و حکایت بر کلیت واقعه غلبه کند، تحریف ره می‌دهد، اما اگر پیام اخلاقی و چارچوب های کلی وقایع حفظ شود، این روایت در قالب روضه و ذکر مصیبت می تواند با مخاطب ارتباط عاطفی و مثبت برقرار کند.

علاوه بر تاریخهای مذهبی و قدسی، تاریخ های ملی گرا هم گرایش دارند و آنها هم بخشی از وقایع را قربانی جهت گیری در روایت می کنند، مثلا جنگ جهانی اول تحت تاثیر ملی گرایی و نژادپرستی شکل گرفت.

بنابراین باید پیش فرض های هر روایت را بدانیم تا بتوانیم آن روایت را درست تحلیل کنیم.

ایدئولوژی هم روایت منطبق با جهت گیری خود تولید می‌کند، مانند روایت تاریخی که مارکسیستها ارائه دادند.

مسلمانان وقتی اندلس را گرفتند، جنایتهای فراوانی در آن کردند و فتوحات با ظلم و ستم زیادی همراه شد، اما این ظلم و ستم‌ها کجای منابع تاریخی ماست؟

مغول هم در کنار ظلم و ستم، افقهای مدرنی گشود، اما این جنبه مثبت در روایت ما دیده نمی شود

مثلا کتاب فتوح الشام که حدود دویست سال قبل چاپ شده، به وقایع فتوحات پرداخته و خیلی از روایتها آمده که سند ندارد

هرچه جلوتر می‌آییم، در منابع تاریخی این اسناد ضعیفتر می شود و جنبه روایی و داستانی بیشتر می شود

مثلا کتابهای ابوالحسن بکری که در اهل سنت رواج زیادی دارد، کاملا دارای جنبه داستانی و روایتگرا هستند.

در مورد واقعه عاشورا، منابع مستندی مانند مقتل ابی مخنف و …. وجود دارد و برخی هم جنبه روایی و داستانی دارند.

در اهل سنت، رسم مولد النبی هست و هزاران متن وجود دارد که هر سال در ایام ولادت پیامبر خوانده می شود و کاملا جنبه داستانی دارد.

از زمان خلیفه دوم، قصه خوانی رواج یافت، کم کم قصه خوانی به روایت و داستان سازی منجر شد که امیرالمومنین و حسنین با آن مخالف بودند. محدثین هم با قصه خوانها مخالف بودند، چرا که کمی از واقعیت با داستان فراوان آمیخته می شود

روضةالصفا و ناسخ التواریخ از این جمله کتابهای داستان است که در منازل شیعیان هست.

اما کتاب ابی مخنف، مستند است، تاریخ طبری و طبقات ابن سعد و اخبار دینوری، از جمله منابع تاریخی است که جنبه وقایع نگاری بر روایت غلبه دارد

البته یک نسخه جعلی از کتاب ابی مخنف رواج داشت تا اینکه شیخ عباس قمی آن را کشف کرد و نشان داد نسخه درست کتاب ابی مخنف در تاریخ طبری است که در میان شیعیان رواج نداشت

در مقابل فتوح ابن اعثم، کتابی روایی، داستانی و جذاب است که وقایع را با هنر آمیخته است.

فتوح ابن اعثم در سال ۵۹۶ به فارسی در تایباد توسط اهل سنت ترجمه شد و مقتل الحسین خوارزمی که اساس روضه های امروز است، احتمالا ترجمه عربی از نسخه فارسی فتوح ابن اعثم است.

در این کتاب جزئیات و عدد و رقم زیادی هست که قابل تردید است و وصیت امام حسین به محمد حنیفه هم فقط در این کتاب آمده است

این کتاب با جهت گیری شیعه کوفی است، عثمان را قبول ندارد و امیرالمومنین را در حد پرستش قبول دارد، ۱۳۴ صفحه این کتاب راجع به عاشوراست و عبارتهای لهوف سید بن طاوس ظاهرا از ترجمه فارسی این کتاب برداشت شده است

این کتاب خیلی عاطفی و تراژیک است و استناد تاریخی ندارد، اما بسیار در ایران اثرگذار است.